90/12/15
7:48 ع
مهمترین اصول معماری ایرانی را «درونگرایی»، «پرهیز از بیهودگی» ، «مردممحوری» ، «خودبسندگی» و «نیارش» دانستهاند.
درونگرایی:
یکی از باورهای مردم ایران زندگی شخصی و حرمت آن بوده که این امر به گونهای معماری ایران را درونگرا ساخته است. معماران ایرانی با ساماندهی اندامهای ساختمان در گرداگرد یک یا چند میانسرا، ساختمان را از جهان بیرون جدا میکردند و تنها یک هشتی این دو را به هم پیوند میداد.
پرهیز از بیهودگی:
در معماری ایران تلاش میشده کار بیهوده انجام نشود و از اسراف پرهیز میکردند.
مردممحوری:
مردممحوری به معنای رعایت تناسب میان اندامهای ساختمانی با اندامهای انسان و توجه به نیازهای او در کار ساختمانسازی است. در ایران هم مثل مکانهای دیگر، معماری هنری وابسته به زندگی است. معمار ایرانی بلندای درگاه را به اندازه بالای مردم میگرفته و روزن و روشندان را چنان میآراسته که فروغ خورشید و پرتو ماه را به اندازه دلخواه به درون سرا میآورد. پهنای اتاق خواب به اندازه یک بستر است و افراز طاقچه به اندازهای است که نشسته و ایستاده به آسانی در دسترس باشد و از طرفی تالار که مخصوص مهمان است به اندازهای پهناور و باشکوه بوده که شایسته پذیرایی باشد.
خودبسندگی:
معماران ایرانی تلاش میکردند مصالح مورد نیاز خود را از نزدیکترین نقاط ممکن بهدست آورند و ساختمانها را چنان میساختند که نیازمند به مصالح جاهای دیگر نباشد و تنها به خود اکتفا کنند. به این ترتیب کار ساختوساز با شتاب بیشتری انجام میشد و ساختمان با طبیعت پیرامون خود سازگارتر بود و هنگام بازسازی و نوسازی نیز همیشه مصالح در دسترس است.
نیارش:
نیارش به دانش ایستایی، فن ساختمان و مصالحشناسی گفته میشود. معماران به نیارش ساختمان بسیار توجه میکردند و آن را از زیبایی جدا نمیدانستند. آنها به تجربه به اندازههایی برای پوششها و دهانهها و جرزها دست یافته بودند که همه بر پایه نیارش به دست آمده بود.
بناهای تاریخی ایران را بر اساس سبک معماری
میتوان به صورت زیر دستهبندی کرد:
پیش از پارسی، پارسی، پارتی، خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی. در این تقسیمبندی چهار شیوه خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی از شیوههای دوران اسلامی هستند و به دنبال دگرگونیهای پس از آمدن اسلام به ایران پدیدار شدند.
معماری پیش از پارسی:
محوطه قدیمی زاغه در دشت قزوین، تپه سیلک کاشان، معبد چغازنبیل مربوط به دوران عیلامیان، تپه هگمتانه و نوشیجان تپه در استان همدان از نمونههای این معماری هستند. نمونه دیگر این دوران، معماری مادی استودانها است که برخی از آنها را در دکان داوود در نزدیکی سرپل ذهاب، در فخریک کردستان و... میتوان مشاهده کرد.
معماری پارسی:
محوطه تاریخی پاسارگاد به علاوه آرامگاه کوروش، کاخ آپادانا در شوش، مجموعه کاخهای تختجمشید و آرامگاههای واقع در نقش رستم از نمونههای معماریهای این سبک هستند. شیوه معماری پارسی، نخستین شیوه معماری ایران است که روزگار هخامنشیان تا حمله اسکندر به ایران را در بر میگیرد. در این
معماری، بیشتر از آنکه بتوانیم به یک سبک خاص اشاره کنیم میتوانیم توانایی و هنر ایرانی را در تقلید درست و هماهنگی میان سبکهای مختلف ارزیابی نماییم.
در حقیقت بنیاد شیوه پارسی از همان ساختمانهای ساده که در سرزمینهای غرب و شمال غرب ایران و دیگر جاها بوده برگرفته شده است اما پدیده تازهای که با گسترش فرمانروایی پارسها روی میدهد، همکاری هنرمندان مختلف از سرزمینهای گوناگون است. علاوه بر نمونههایی که به عنوان معماری پارسی ذکر شد میتوان به الگوی چهارباغ اشاره کرد که یکی از ماندگارترین ابداعات هخامنشیان در عرصه طراحی است که در پاسارگاد پا به منصه ظهور گذاشت و ادامه یافت.
معماری پارتی:
معبد آناهیتا در کنگاور، کوه خواجه در سیستان، آتشکده فیروزآباد، بازه هور در نزدیکی نیشابور، کاخ سروستان و کاخ قصر شیرین از نمونههای معدود این سبک معماری در داخل ایران به حساب میآیند. طاق کسری در نزدیکی بغداد، کاخ الحضرا، مجموعه فسا و کاخ آشور از نمونههای این سبک معماری هستند که خارج از مرز جغرافیایی ایران امروزی قرار دارند. شاید بتوان گفت آنچه که ما معماری پارتی مینامیم، نه معماری یونانی است و نه معماری هخامنشی. در این دوران معماران به نوآوری بزرگی در طول تاریخ بشری دست یافتند که همان پوششهای طاقی در دهانههای بزرگ و گنبدها در زمینه چهارگوش است.
شیوه خراسانی:
مسجد جامع فهرج، تاریخانه دامغان؛ مسجد جامع اصفهان؛ مسجد جامع اردستان؛ مسجد جامع نایین و مسجد جامع نیریز از مثالهای این شیوه معماری هستند. یکی از نمونههای ساختمانهایی که در شیوه خراسانی پدیدار شد و در معماری ایران جایگاه ارجمندی پیدا کرد، مسجد است. از ویژگیهای این شیوه سادگی بسیار در طراحی؛ پرهیز از بیهودگی؛ مردممحوری و بهرهگیری از مصالح بومی است.
شیوه رازی:
گنبد قابوس، مسجد جامع اصفهان (آغاز طرح چهارایوانی)؛ مسجد جامع زواره؛ مسجد جامع اردستان (افزودهها)؛ گنبد سرخ مراغه؛ رباط شرف؛ برجهای خرقان و مقبره امیر اسماعیل سامانی در بخارا با این شیوه بنا شدهاند. شیوه معماری رازی همه ویژگیهای خوب شیوههای پیشین را به بهترین گونه داراست. نغزکاری شیوه پارسی، شکوه شیوه پارتی و ریزهکاری شیوه خراسانی در شیوه معماری رازی با هم میپیوندند.
شیوه آذری:
گنبد سلطانیه، مسجد علیشاه تبریز، مسجد جامع ورامین، مسجد جامع یزد، مسجد گوهرشاد، مسجد میرچقماق یزد، مسجد بیبی خانم سمرقند، گور امیر سمرقند و مسجد کبود تبریز از بناهایی به سبک معماری آذری هستند. سرزمین آذربایجان در معماری ایران در رده نخست اهمیت جای دارد، چراکه سه شیوه معماری ایران یعنی پارسی، آذری و اصفهانی از آنجا سرچشمه گرفته و به سراسر کشور رسیده است. در این شیوه معماری بیشتر از هندسه در طراحی استفاده میکردند و به این سبب گوناگونی طرحها در این شیوه بیشتر از همه است. ساختمانهایی که در این شیوه ساخته میشدند، همچون گنبد سلطانیه و
مسجد علیشاه تبریز از اندازههای شاهانه برخوردار بودند.
شیوه اصفهانی:
مسجد امام اصفهان، مسجد شیخ لطفالله، مدرسه خان شیراز، مجموعه گنجعلیخان کرمان، کاخ چهلستون، هشت بهشت، مدرسه چهارباغ اصفهان، مدرسه امام کاشان و مدرسه آقا بزرگ کاشان از نمونههای این شیوه معماری به شمار میروند. خاستگاه این شیوه اصفهان نبوده ولی در اصفهان رشد کرده و بهترین نمونههای آن در این شهر ساخته شدهاند. این شیوه کمی پیش از روی کارآمدن صفویان از زمان قرهقویونلوها آغاز شده و در پایان روزگار محمدشاه قاجار، دوره نخست آن به پایان میرسد. دوره دوم آن زمان انحطاط این شیوه است که در واقع از زمان افشاریان آغاز و در زمان زندیان دنبال شد ولی انحطاط کامل آن از زمان محمدشاه آغاز شد و در دگرگونیهای معماری تهران و شهرهای نزدیک به آن آشکار شد و از آن پس دیگر شیوهای جانشین شیوه اصفهانی نشد.
منبع : خلاصه کتاب معماری اسلامی دکتر پیرنیا